سر و صدای فراوانی از خانه ی همسایه می آید خانواده ای آرام مسلمان معلوم نیست چه اتفاقی افتاده است بعد از چند لحظه این سر و صداها خوابید انگار بچه ها درگیر شده بودند که این همه سر و صدا می آمد
حدودا نیم ساعت گذشت که پلیس آمد و کل خانه را با نوارهای مخصوص حصارکشید همه همسایه ها و افرادی که از آن خیابان یعنی خیابان آزادی 32 می گذشتند ایستاده بودند و نظاره می کردند و نمی دانستند که چه اتفاقی افتاده است و به همین خاطر از یکدیگر سوال هایی می کردند همین پرسش ها باعث شده بود هم همه ای ایجاد شود و حرف های زد و نقیضی به گوش برسد
این ماجرا تیتر همه روزنامه ها شده بود و همه از کشته شدن کل خانواده می گفتند به جز نوجوان 13ساله ای به نام امیر که پسر خانواده است
بعد از چندین ماه پلیس به شواهدی می رشد طبق اشاره های امیر و شواهد بدست آمده قضیه بر این قرار بود که پدر امیر حسابدار بانک ملی مرکزی کل کشور بود و تعدادی از افراد عالی رتبه برای این که مبلغ هنگفتی به جیب بزنند به او پیشنهادهای مختلفی می دادند و او قبول نمی کرد و چون وزیرکشور از پدرامیر حمایت می کرد کسی نمی توانست او را برکنار کند تا این که تصمیم به کشتن پدر امیر گرفتند وقتی که افراد اجیر شده به بهانه ی قرائت کنتور آب و برق وارد خانه شده بودند و خانواده امیر را قتل عام می کردند امیر در توالت بود و متوجه سر و صدا نشده بود چون امیر کر و لال مادرزاد است و با اشاره صحبت می کند هیچ صدایی را نشنیده بود وقتی که امیر بیرون می آید با دیدن این صحنه ها از هوش می رود و بعد از 10-20دقیقه که بهوش می آید به پلیس خبر می دهد که باقی ماجرا اتفاق می افتد و پلیس با مدارکی که بدست آورد همه ی افراد پشت ماجرا را دستگیر و راهی زندان کرد و امیر با دلی شکسته به خانه عمویش رفت و با خود عهد کرد که انتقام خون خانواده اش را بگیرد. . .
نظرات شما عزیزان: